برگه:ModireMadrese.pdf/۱۴۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
مدیر مدرسه
 

براست راست‌ها و مرزها و دریاچه‌ها و صادرات حبشه‌اش! و با ورزش و مشق خطش ! قدیمها که ما درس میخواندیم فقط ورزش و مشق خط را بعنوان ملاط تمره‌های دیگر داشتیم. و چقدر خوشبختند بچه‌های این دوره که کار دستی را هم دارند؛ تعلیمات مدنی را هم دارند؛ و از همه بهتر نمرهٔ انضباط را هم دارند؛ که بدست مدیرهای مدارس است و نه درسی می‌خواهد نه دود چراغی. فقط باید بدانی که چه جور سر بزیر و پا براه باشی و «صم بکم» و «ادب از که آموختی از بی‌ادبان» و «قناعت توانگر کند مرد را» و اینها همه خود پیشرفت نیست ? هم برای بچه‌ها، هم برای فرهنگ و بخصوص برای مدیرها؟ قدم دیگری در راه خودمختاری مدیرها! باین چیزها که بر می‌خوردم باورم میشد که کار بسیار مهمی دارم. درست مثل یک وزیر. از وزیر هم بالاتر! اصلا فکرش را هم نمیکردم که بتوانی بنشینی و همین جوری به بچه‌های مردم نمره بدهی و آنهم نمرهٔ انضباط راکه نمره‌ای است مثل همهٔ نمره‌های دیگر. مثل نمرهٔ معلومات مهمی از

۱۴۳