برگه:ModireMadrese.pdf/۱۳۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

۱۵

کم کم خودمان را برای امتحانات ثلث دوم آماده میکردیم. در ثلث اول دخالتی نکردم. چون تازه از راه رسیده بودم و می‌ترسیدم ماما دو تا بشود. اما حالا دیگر لازم بود نظارتی بکنم و ببینم چطور عرق بچه‌ها را درمی‌آورند؟ گذشته ازینکه بایست بچه‌ها را کارنامه بدست تحویل تعطیلات ایام عید میدادیم. برای ورود به سال نو حتماً بنامهٔ اعمال سال قبلشان احتیاج داشتند. یا دست کم بکارنامهٔ دو سوم از سال تحصیلی‌شان. این بود که اوایل اسفند یک روز معلم‌ها را صدا زدم و در شورا مانندی که کردیم بی‌مقدمه برایشان داستان یکی از همکارهای سابقم را گفتم که هر وقت بیست میداد تا دو روز تب داشت. معلم تاریخ بود و از اول تا سوم متوسطه درس

۱۳۹