صورت مجلس مرتب شد و امضاها ردیف پای آن و آخر از همه خود من و مجلس بخیر و خوشی تمام شد؛ و فردا فهمیدم که ناظم همان شب بعد از مجلس روی خشت نشسته بوده و بمعلمها سور داده بوده است.
اولین کاری که کردم رونوشت صورتمجلس آن شب را برای ادارهٔ فرهنگ و کارگزینی کل و «ادارهٔ کل امور اجتماعی وزارتخانه» و برای خیلی جاهای دیگر فرستادم. درست با محافظه کاری یک مدیر مدرسه. و بعد همان استاد نجار را صدا زدیم و دستور دادیم برای مستراحها دو روزه در بسازد که ناظم خیلی بسختی پولش را داد؛ و بعد هر دو کوچهٔ مدرسه را درخت کاشتیم؛ و تور والیبال را عوض کردیم و توپهای متعدد و هر روز عصر تمرین؛ و آمادگی برای مسابقه با دیگر مدارس و در همین حیص و بیص سر و کلهٔ بازرس تربیت بدنی هم پیدا شد و هر روز سر کشی و بیا و برو و شلوغی شده بود که نگو و نپرس.
تا بک روز صبح بمدرسه که رسیدم شنیدم که از سالون سر و صدا میآید. درق و دورق. صدای برخورد