پرش به محتوا

برگه:ModireMadrese.pdf/۱۳۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
مدیر مدرسه
 

برای هفت پشتم کافی بود. آنکه ناظم به پسرش درس خصوصی میداد نیامده بود. اما پاکت سربسته‌ای باسم مدیر فرستاده بود که فی‌المجلس بازش کردیم. عذرخواهی از اینکه نتوانسته بود «بفیض حضورمان نایل» بشود و وجه ناقابلی جوف پاکت. صدو پنجاه تومان. چراغ اول. پول را روی میز صندوقدار گذاشتم که ضبط و ربط کند. نایب رییس بزل کرده و معطر، شیرینی تعارف میکرد و معلم‌ها با هر شیرینی که برمیداشتند یک بار تا بناگوش سرخ میشدند و فراش‌ها دست بدست چای می‌آوردند. در آن گرما گرم کسی بفکر مدیر مدرسه نبود. و من احساس میکردم که حسابگر شده‌ام و عاقبت اندیش، و شاد از اینکه کنار گود نشسته‌ام. درین فکرها بودم که یک مرتبه احساس کردم سیصد چهارصد تومان پول نقد روی میز است و هشتصد تومان هم تعهد کرده بودند.

پیرزن صندوقدار کیف همراه نداشت ناچار حضار خودشان تصویب کردند که پولها فعلا پهلوی ناظم باشد و «ما و شما ندارد و مراتب اعتماد و اطمینان» و از این حرفها ...

۱۳۵