برگه:MaskhKafkaHedayat.pdf/۷۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
مسخ

گردش بکند مخصوصاً گردش روی سقف را خیلی دوست داشت که آویزان بشود. این چیز دیگری بود تا اینکه روی کف اطاق راه برود چون نفسش آزادتر میشد حرکت نوسانی خفیفی بخودش میداد و از حالت کرختی که آن بالا به گره گوار دست میداد برایش اتفاق میافتاد که با تعجب سقف را ول بکند و روی زمین نقش به‌بندد. اما حالا که بهتر میتوانست از وسایل بدن خود استفاده کند موفق میشد که این سقوط را بی‌خطر بکند، خواهرش بزودی متوجه تفریح جدید او شد زیرا جا بجا در طی گذر گاه خود روی دیوار آثار چسبی که از او تراوش میکرد میگذاشت و گرت بفکرش رسید که گردشهای او را آسانتر بنماید و اثاثیه‌هائی که جلو دست و پا را میگرفت بخصوص دولابچه و میز را بیرون ببرد. بدبختانه آنقدر قوی نبود که به تنهائی این کار را انجام دهد و جرأت نمیکرد که از پدرش کمک بخواهد، اما کلفت حتماً اینکار را قبول نمیکرد زیرا اگر

۷۶