برگه:MaskhKafkaHedayat.pdf/۳۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
مسخ

کسی بمن تذکری نداده بود. شاید جنابعالی سفارشهای اخیری را که فرستاده‌ام ملاحظه نکرده باشید؟ من با ترن ساعت ۸ حرکت خواهم کرد. این چند دقیقه استراحت برایم مفید واقع شد. حضرت آقای معاون من نمیخواهم وقت شما تلف بشود، الساعه بمغازه خواهم آمد. خواهشمندم از روی مرحمت به آقای رئیس اطلاع بدهید و نظر لطف ایشان را نسبت به بنده جلب بفرمائید.»

گره گوار همینطور که سیل سخن را سرازیر کرده بود و خودش نمی دانست چه میگوید با سهولتی که نتیجهٔ تمرینهای سابقش بود به دولابچه نزدیک شده سعی میکرد بوسیلهٔ آن بلند بشود. زیرا بسیار مایل بود که در را باز بکند، و خودش را نشان بدهد و با معاون صحبت بکند ضمناً کنجکاو بود که بداند این اشخاص که حضور او را با تحکم تقاضا داشتند از دیدنش چه حالتی پیدا میکردند. اگر از منظره‌اش میترسیدند مسئولیت از او سلب میشد و اگر

۳۴