گردیده است. حیوان، انسان و کنیسه بطرز چاره ناپذیری از هم جدا هستند. معهذا حیوان هرگز بر آن نیست که خود را به عبادت کنندگان تحمیل کند، ولی اندک وجود مجهول و آشفتهای که او هنوز حفظ کرده است ظاهراً وی را از همان اضطراب انسانی میآکند. نه تنها حیوان مزاحمتی فراهم نمیکند، بلکه شاید درست برای همین اضطراب اوست که انسان میتواند به عبادت ادامه دهد. حیوان میتوانست روزهای شوم و بیثمر خود را در سوراخی به پایان برساند ـ اما، گر چه از روح انسانی رانده شده است، ولی هنوز بیش از آن مجذوبش است که بتواند تصمیم به ترک آن بگیرد؛ هرچند که دیگر نمیتواند حتی به آن نزدیک شود. اگر در ساعتهای پرستش نباشد پس چه وقت حیوان به شناساندن خود اقدام کند؟ ولی اقدام او هر بار بیهوده است، زیرا از این پس ممکن نیست که بتوان فاصلهای را که انسان بین خدا و پرستش قرار داده است پیمود. حضور بیسروصدای حیوان جزئی ار تشریفات شده است و مردم، که متدینترینشان
برگه:MaskhKafkaHedayat.pdf/۱۹۷
ظاهر