این برگ همسنجی شدهاست.
شمشیر
کمترین خونریزی باز شده است. سپس آنها روی صندلی ایستادند و شمشیر را به آرامی، میلیمتر میلیمتر، بیرون کشیدند. حتی یک قطره خون جاری نشد. شکاف بهم آمد و روی پوست خشک جز یک درز که تقریباً دیده نمیشد چیزی بجای نماند. دوستان من خندان شمشیر را به سوی من دراز کرده گفتند: «بگیر این شمشیرت!» من با دو دست آنرا سنجیدم، سلاح گرانبهائی بود که شاید صلیبیها آنرا در روزگار پیشین بکار برده باشند.
کی به سلحشوران اجازه میدهد که در عالم خواب کمین کنند و بی احساس مسئولیتی شمشیرها را آخته در تن خفتگان بیگناه فرو برند؟ اگر آنها زخمهای گران وارد نمیآورند بیشک بدین سبب است که سلاحشان بر بدن زندگان میلغزد و دوستان با وفا و مددکار پشت در هستند و به در میکوبند.
۱۷۷