برگه:MaskhKafkaHedayat.pdf/۱۱۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
مسخ

را روی قالی بمالد و پاک کند و کثافت مانع نشد که باز بدون رودربایستی روی زمین پاک جلو برود.

باید گفت که هیچکس متوجه او نشده بود و پدر و مادر غرق در آهنگ ویلون بودند و اجاره‌نشین‌ها که ابتدا دستها در جیب و خیلی نزدیک بسه‌پایهٔ نت ویلون نشسته بودند ـ چیزی که ناچار باعث زحمت خواهرش میشد و مجبور بود که در میان نت تصویر آنها را که در حال رقص بودند ببیند ـ بزودی خودشان را بطرف پنجره کشیدند و با سر خمیده وراجی میکردند و نگاه پریشان پدر آنها را بدقت میپائید. آشکارا دیده میشد که امید آنها از شنیدن یک قطعه ویلون و یا اقلاً ملودی مفرح کوچکی منجر بیأس شده بود و همهٔ اینها ایشان را خسته میکرد و فقط از لحاظ احترام به آداب و رسوم متحمل این دردسر شده بودند. از این که دود سیگارشان را بشدت با دماغ و یا دهن بطرف سقف میفرستادند بی‌تابی آنها دیده میشد. معهذا خواهر چقدر خوب میزد! چهره‌اش را

۱۱۳