این عصر ترقی از حیز انتفاع افتاده. آنها را باید همان طور بگذاریم و متمم آنها را، آنچه امروز لازم است، وضع نماییم.
آقا برآشفت، گفت یعنی میخواهید که در احکام شرع تحریف بکنیم؟! یا اختراع و بدعت بگذاریم و کافر بشویم؟! عرض کردم حاشا، ما نه به شریعت خود دست میزنیم و نه چیزی بروی میافزاییم. مسائلی که جز حکم قرآن است، و آنها را بیشتر در تعداد بشر برای سهولت عصر خود وضع نموده، و از کثرت کار و امتداد هزاران سال و تغییر زمان و علیل و خسته شده، آسوده میگذاریم و احکام جدیده و مقتضیه را به کار کردن را داریم. اخلاف ما میآیند، در طبق اقتضای عصر خود احکام بیوجه موضوعی ما را آسوده در مخزن میچینند و میگذارند، و از آن خودشان را وضع و اجرا مینمایند. بدیهی است که عالم حادث است و کل حادث متغیر. اگر ما آنچه هزار سال قبل متعلق به حادث و متغیر بود قدیم بدانیم، و مصون از تغییر یا حدوث بشماریم سند بین جهل ما میشود، و اثبات فساد عقیدهٔ ما را میکند. قدمت فقط مخصوص یک وجود واجب قدیم و کلام او که قرآن مبین است میباشد. باقی از افعال و اقوال همه متغیر و حادث است[۱]. حالا تا به این مسئله مفصله از طرف تجربه نگاه میکنیم آن وقت ایراد ادله مجربهٔ بالغه، اثبات حقیقت امر را کافی باشد: امروز هیجده دولت اروپا نصارا هستند، و متفقاً میخواهند به ملت اسلام غالب شوند، ممالک آنها را تصرف کنند، و مذهب خودشان را انتشار بدهند، و عواید خودشان را مرعیالاجرا نمایند؛ یعنی مساجد ما را کلیسا بسازند و ما را عبد و تبعهٔ خود بدانند و بکنند. در
- ↑ یعنی خدا و قرآن همیشه بوده و به وجود نیامدهاند و بقیهٔ چیزها همه بعداً بوجود آمده و قابل تغییراند.