و بیجار و انبه و زیتون، پلو، چلو برنج صدری، و عطر ادویهجات او نمونهٔ موائد بهشت موعودی بود. آقا بسماله فرمود. مشغول اکل[۱] شدیم. برای آقا دوتا ماهی کوچک سرخ شده آوردند که در سایر خوانها نبود. یکی را برداشت به من مرحمت کرد. این یکی معلوم است التفات مخصوص بود. آهسته به گوش مصطفی گفتم حالا فهمیدی که درویش را عبث اطعام نکردیم! «هل جزاءالاحسان الا الاحسان؟[۲]» قول خداست. میبینی «وله عشر امثالها[۳]» چه زود اثر بخشید! مگر این مجلس بهشتی ازاعجاز آیات طیبات نیست؟ میان صحرا این دستگاه ملوکانه و اغذیهٔ لطیفه را جز موائد آسمانی چه میشود نامید؟
آقا گاهی به حضار فرمایشات لطف آمیز میفرمود: به یکی گفت آقارضا، شما حلوا را زیاد دوست دارید، المؤمنون حلویون. به دیگری گفت جناب میرزا، رفیقت مثل من ببدندان است، از سینه مرغها برای او حمایت بکن که سهل بخورد. به یکی گفت حاجی صفرآقا عازم بمبئی است، باید ترشی انبه را زیاد بخورد که برای ما زیاد بفرستد. به یکی گفت حاجی بخشعلی! از تکسر[۴] مزاج واهمه نکن؛ آب یخ دارد، آب بخور و «لئن ضررتنی لعلی خصمک» را بخوان… همهٔ اینها را با متانت مخصوص سر به پیش افکنده مشغول اکل میفرمود، و حضار تشکر میکردند. پیرمردی از آن میان شربتی نوشید و گفت: آقا، شربت دنیا که چنان سرد و گواراست پس شراب طهور جنت چطور است؟! چشم داریم که از آن شربت نیز ما را سقایت فرمایید. آقا خندید، گفت مشهدی گل محمد خیال میکند که بهشت کاروانسرای شاه عباسی