برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۴۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

استعمار روس و انگلیس فرق می‌گذارد: «فرانسه‌ها عموماً خیرخواه نوع بشری، خصوص ایرانی، هستند. با ایران جز روابط تجارتی کاری ندارند. مجاور نیستند، خمیازهٔ نشر و نفوذ و تصاحب ملک ما را نمی‌کشند. مثل روس و انگلیس ایران را استخوان متنازعهٔ حمله و دفاع هند قرار نداده‌اند. هرچه بکنند و بگویند صمیمی است.»

کتاب حتی در مورد کیفیت استعماری انگلستان نیز تعبیر درستی ندارد استعمارطلبی این دولت را به شرایط جغرافیایی حواله می‌دهد؛ «هرگاه جزایر انگلیس در ناف محیط اطلس محصور آب نبودی تا هزار سال دیگر عمل کشتیرانی عمومی نگشتی. اگر در جزایر زغال سنگی پیدا نشدی و اراضی غیر مخصوبه، که در خور تغذیهٔ کافی سکنه نبود ایشان را مجبور به جلب طعام از اراضی دور نمی‌نمود، تحصیل اسباب مبادله و مصرف نمودن محصول زغال آنها را ارائه به احداث کارخانجات و حمل مال‌التجاره و سیاحت بحار و کشف جزایر و حفر معادن و تصاحب هشتصدکرور تبعه و قسمت چهارم همهٔ خشکی روی زمین نمی‌کرد.» و کتاب سپس این مثال را بسط و تعمیم می‌دهد و هرنوع ترقی و تکامل جوامع بشری را به شرایط جغرافیایی مربوط می‌کند، و از قول «بوکل» انگلیسی می‌گوید: «هوای مملکت و عقاید مذهبی هر ملت مقیاس ترقی آیندهٔ آنهاست. اول وسیلهٔ تحریک غیرت و کفایت نوع بشری احتیاج و صعوبت زندگی و معیشت اوست، و اول نتیجهٔ غیرت و کفایت، وضع قوانین و استقرار آزادی و اطمینان مال و جان است». و بعد از توسیع تجارت و کثرت کارخانجات و زیادی مستملکات لزوم استادان ماهر و رجال عالم و کافی و صادق، و در مرکز مملکت تشکیل ادارهٔ محیر‌العقول سلطنت مشروطه، و از جر یک ملزوم تعاقب لزوم دیگر، ملت را به احداث مدارس و مکاتب و تولید و