دورش صد نیمکت نهاده شده هرکس در جای خود ایستادند. اعلیحضرت اقدس با اتابک داخل تالار شدند، حضار سر فرود آوردند و تکرار تعظیم نمودند. شاهنشاه در صدر میز روی یک تخت عاج منبت که مخصوص صدر مجلس است جلوس فرمودند. اول به حضار که همه سرپا هستند یکان یکان نگاه نمود، و قریب پنج دقیقه تکلم نفرمود. بعد از روی تخت برخاست، معلوم بود که شعف نتایج اقدام تاریخی امروز وجود مبارکشان را مهیج میداشت. فرمود:
- «میتوانم بگویم که امروز همهٔ ایران اوامر مارا اصغا میکنند، و در تالار ضیا همهٔ اعیان به حضور آمده. اعیان مملکت و رجال دولت! در حضور شما من که پادشاه موروثی این ملک هستم اعتراف میکنم که ادارهٔ ایران غیرمنظم است؛ تبعه که ودیعهٔ خدا است از سرنوشت خود شاکی است، از بدسلوکی حکام متفرق میشوند، و از وطن خود به تنفر تمام هجرت مینمایند، عرایض تبعه به ما نمیرسد، رجال دولت به ما خیانت میکرده، کسی به کار دولت نپرداخته، و رفع احتیاج و مظالم ملت را نساخته! من که ولیعهد بودم در خارج مرکز اداره پیر شدم، اما خدا شاهد است بعد از جلوس یک روز از خیال سعادت ملت و نشر آزادی و مساوات و تحدید حقوق و تعیین حدود غافل نبودم، ولی «بسیار فرق باشد از اندیشه تا وصول». تا اینکه حمد خدا را امروز به نیل این آرزو موفق شدم. رسمیت را در این مجلس قدغن کردیم، تا بدانید که شما را به طواف کعبهٔ آزادی و حریت کامله دعوت نمودهام، جالس بزم محبت وطن و پرستش سلطان هستید. شما را به آیین اسلام و خدای واحد قسم میدهم که در استقرار این بنای خیر و وضع «یاسای مظفری» که دیباچهٔ ترقی و سنگر حفظ استقلال است چنان سعی نمایید که به معالجهٔ پسران محبوب خود میکنید. از خدا و ائمه استمداد بکنید، از من منتظر جزا و سزا باشید. هر