بهای فقاعی[۱] مینماند… قیمت املاک ده بر یک ترقی نموده، گندم بهای خون مردم شده، از آسمان احتکار برای زهاد گندمپرست اوراد نازل گشته: الهم ارزقنا قریةً واسعه و مزرعة تاسعه الخ!.. خدا رحمت کند حاجی میرزا عبدالرحیم تبریزی، در کتاب کشفالاسرار خود، گرانی سال ۱۲۸۸ را مینویسد و میگوید دین و ایمان کجا، محتکرین متنفذهٔ ایران کجا!.. فأبین ان یحملنها… به عقیدهٔ من گندم آدم را از جنت بیرون آورد که آدمیزاده را به جهنم ببرد…
بعد از همهٔ اینها پاکت رسمی را باز کردم که با سر فارغ بخوانم. دیدم در سر صفحهٔ اول با خط جلی نوشته شده «مخفی» نصف مکتوب مرموزات است، استخراج رموزات را دو ساعت وقت لازم است. شیرعلی که پیش ما منتظر مشایعت بود، گفتم برود برای ما تدارک ناهار بکند. به رفقا گفتم شما نیز بروید بگردید بلکه صیدی بزنید، من باید این را بخوانم. رموز را درآوردم، اخبار عجیبه خواندم. وزیر طرق و شوارع مرا هرچه زودتر به تهران خواسته، در این کاغذ رسمی آنچه مأذون به گفتن و افشای او هستم این است که در «شورای کبیر» هیجدهم ربیعالاخر، منعقد حضور اقدس همایون شاهنشاهی متفقاً وضع و اجرای «یاسای مظفری» قبول و امضاء گردیده. «سببی ساز خدایا که پشیمان نشوند.» این مجالس مکرر چیده شده، این مژدهها بارها دل ایرانی را در انتظار تعقیب او به طپیدن واداشته، و در نبض محبت وطنپرستان تب شدید پدید آورده. در این مجالس هردفعه که منعقد شده امرا اوامر شاهانه را در وجوب وضع قانون همه تن گوش بوده، و در خارج مجلس به خلاف او کوشیده… در نزد عقلای عالم و معارف
- ↑ آبجو.