برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۲۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

درست است که نویسندهٔ کتاب میان قشرهای مختلف روحانیان فرقی نمی‌گذارد و ««روحانیت» و «روحانیان» را با یکدیگر قاطی می‌کند، ولی هر وقت به روحانیان اشاره می‌کند از همان قشر ملاک و متنفذ و از تجاوزات آنان نام می‌برد. فی‌المثل از قول کدخدای دهی به نام «بایسنقور» می‌نویسد: «در سرحد اراضی ما ده کوچکی تارچیق نام است. او را پیرارسال ورثه‌های حاجی کزز خان ثقة‌الکذابین نتوانستند نگه دارند، فروختند به رستم‌العلماء پسر امام جمعه. با طول بایسنقور و تارچیق زمین بیطرفی داریم که اهالی طرفین آنجا را نمی‌کاشتند و علفش رانمی‌درویدند، همین طور می‌ماند. در تابستانهای خشکسالی سقایت می‌کردیم و در پاییز و زمستان حیوانهای هر دو ده در آنجا مخلوط به هم می‌چرید. پارسال آدمهای پسر آقای امام جمعه همهٔ آن اراضی را شخم کردند، تخم پاشیدند. امسال تقریباً همان‌قدر زمین ده ما را شخم کرده کاشتند! آدمهای ما رفتند؛ با چماق استقبال کردند، از خنجر و تفنگ سخن گفتند! آری این آقایان جمیع املاک مردم را مجهول‌المسالک و متعلق به خود می‌دانند.»

اما این آقایان که دست در دست سلطنت مطلقه اموال مردم را غصب می‌کنند، مذهب را نیز به صورت یک مشت احکام خشک درآورده‌اند که جامعه را در حلقات خود می‌فشارد و از سیر به سوی ترقی بازمی‌دارد. اینجاست که نویسندهٔ کتاب مسالک‌المحسنین خطاب به این روحانیان قشری که بر هر چیزی مخالف میل خود مهر بدعت می‌زنند، می‌گوید: «همهٔ شرایع آسمانی و قوانین زمینی فقط برای سهولت زندگانی بشر وضع شده! وقت است که ما معنی احکام را بدانیم، بدعت و تحریف را از اصلاح و تکمیل فرق بدهیم، و معتقد باشیم که همهٔ شرایع و قوانین برای هدایت یعنی ارائهٔ صراط‌المستقیم زندگی نوع انسانی است، نه برای تراشیدن صعوبت و تردید و