این بادبان چون آفتابگردان بزرگ مسدس مثل چتر بیدسته، یک طرفش مقعر از پارچهٔ ابریشمی خوب دوخته شده، از چهار گوشه به طول دو ذرع زنجیر از فلز «آلیومین» که بسیار سبک و سخت و گران است[۱] بستهاند، سر چهار زنجیر را در یک حلقه حوضک که از مشمع ابریشمی چون کیسه با طرح مخصوصی دوخته میباشد قایم کردهاند، این کیسه یا حوضک سربسته بک منفذ دارد، هروقت لازم شد یک کپسول که صورتاً مثل پاترون تفنگهای تهپر ساخته میانش را از گاز پر کردهاند از آن منفذ میان حوضک خالی میکنند، چون گاز فشردهٔ کپسول به اندازهٔ چهار مترمکعب مسافت حوضک ساخته شده از یک کپسول پرمیشود، یک نفر میان همان بادبان چترمانند مینشیند صعود میکند. میزان درجات هبوط و صعود چون «آیرستات» های عادی است که هر وقت سرنشین بخواهد میتواند به واسطهٔ «قلاپین» و «بالانس» بالا برود و یا پایین بیاید. این اسباب سهل و سبک را برای ملاحظه و نظارت جای اردو وحرکات لشکر مخالف و پیمودن قلل جبال ایجاد کردهاند. بادبان حاضر شد، مصطفی بالا رفت، شیرعلی از دیدن این اسباب طیران دو چشم حیران خودرا لاینفک به بالا دوخته نگاه میکرد. از صورتش معلوم است که تموج حیرت و تعجب از دیدن این وضع به سایر قوای او غلبه نموده. فقط تردید داشتن وجود خارجی این صعود، و در صورت یقین مرگ بی تردید مصطفی، نقطه واسعهٔ توجه او مانده بود. مصطفی اول قدری عجله نمود، بعد بادبان را خیلی
- ↑ آلیومین مادهٔ خاک یا مولد خاک در اکثر اجساد و جواهرات مخلوط و مرکب است، خالص او در طبیعت پیدا نشده، از سایر اجساد نفریق و تحصیل میکنند، عیارش دو و نیم، با این سبک وزنی از سایر فلزات سخت و قایم است، رنگش سفیدتر از نقره و از هوا تغییر نپذیرد و زنگ نگیرد. نویسنده.