برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۲۳۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

«سکرتر» جوان دارد؛ مسبو بیکون، اورا معرفی نمود. چون اسم مرا شنید و «بونژور مسیو محسن‌خان» را دو دفعه تکرار نمود، مشعوف شد. رفقا را دید، گفت حمد خدارا در ایران عدد فرانسه‌دان هرروز زیاد می‌شود، ترقی اهالی مستعد ایران برای ملت فرانسه جزو مشاغل موظفی است. قهوه دادند، خوردیم. سردار اظهار مهربانی نمود، از نقص تشریفات پذیرایی سفیر عذر بخواست. ژرژ گفت من برای تشریفات نیامده‌ام، با یک میل قلب و محبت باطنی افتخار تعیین این سفارت را از رئیس جمهور متشکر هستم. خود را در ملک بیگانه نمی‌بینم، در حضور احبا و اهل‌بیت خود حساب می‌کنم. نهار حاضر شد، سفیر سر سفره از اغذیهٔ ایران تعریف کرد، سخنهای محبت‌انگیز گفت. سردار تکلیف شراب نمود، سفیر گفت معتاد نیستم، هرکس گرفتار این عمل شنیع است یقین از کبر اثم[۱] و جسامت[۲] فساد او بی‌اطلاع است. حرمت او بهترین دلیل عقل‌کل بودن بانی مذهب اسلام است. محمدقلی‌خان بالیده می‌شد. سردار رو ترش می‌کرد. سایرین نیز از تقبیح ژرژ هرکس حظ پسند و ناپسندی خودرا می‌برد.

بعد از ناهار سفیر آمد چادر من، صحبت کردیم. سبب مأموریت خود را به شرط کتمان برای من حکایت نمود. از استقلال جمهوریت فرانسه پرسیدم. گفت در این دورهٔ ترقی تأییدات استقرار ادارهٔ جمهوریت اگرهم در مسلک تأمینات خود دچار موانعی بشود باالطبع خود و زود مرتفع گردد. استقلال ما بی‌زوال است. نفی ششهزار راهب روحانی که کرم میان درخت اتفاق آرای ملت ما بود، از غیرت رجال و کفایت صدرالوزرا در کمال سهولت به عمل آمد. از حسن کفایت وزیر خارجه مسیو


  1. بزرگی گناه.
  2. بزرگی.
۲۳۱