برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۲۲۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

سخت گرفته بود. چند ساعت گذشته آمدند مارا به خوردن چای دعوت کردند. برخاستیم، اول داخل چادر محمدقلی‌خان شدیم، تازه از خواب بیدار شده بود. مهرعلی‌خان گفت که این خان جوان اگرچه امروز بیشتر خوابیده، امیدوارم از آن منهزمین صحرای گنجه نخواهند شد. محمد قلی خان پرسید مگر چطور؟ گفتم بعد از ناهار تاکنون صحبت ما در سر خواب و لذت مردم آسیا بود. رفتیم چادر سردار. حسین پهلوی من نشسته بود، گفت میزان هوا خیلی پایین افتاده، باید بعد از دو ساعت باران شدید بیاید. گفتم کو؟ از میان قاب درآورد و نشان داد. گفتم جای اردو را بی‌ملاحظه معین کرده‌اند؛ این دامنهٔ کم ارتفاع به آن سلسلهٔ بلند وصل است. اگر باران بیاید محل اقامهٔ ما بستر و مجرای میاه سیالهٔ آن کوه بلند می‌شود. مصطفی را صدا کن، تفنگ و پاترون‌داش و اسباب مساحی هرچه هست ببرید از آن درخت بلند، که زیرش چای می‌خوردیم، بیاویزید برگردید. اگر خودمان تر بشویم می‌خشکیم اما اسبابها ضایع می‌شود. حسین و مصطفی رفتند. سردار پرسید چه نجوا می‌کردید؟ حسین کجا رفت؟ گفتم میزان هوا بارش نشان می‌دهد، فرستادم اسبابها را ببرند بیاویزند بپوشند. سردار گفت آسوده باشید علامت باران نیست. من ده سال اقلا اینجا سه ماه می‌مانم هروقت بارندگی شود اول از سر قلهٔ کوچک طرف قبله ابری بلند می‌شود، کم کم بزرگ و بزرگترین گردد، روز دوم می‌بارد. تجربه من میزان هوای همهٔ مازندران است. گفتم معلوم است اساس اکثر معلومات همان تجارب مردمان است. هر عالم کامل باید از تجربه‌های خود و دیگران استفاده نماید و تحصیل نتیجهٔ یک تجربه را از فواید عمر خود بداند، ولی در قوانین طبیعی و معلومات فیزیکی تشکیل ذرات مائیه به صورت ابر، و تولید برفی و بینونت هوای طبقات

۲۱۹