چهارمی که واجبترین شعبهٔ ادارهٔ مرکزی است نخواهیم داشت، و اگر میداشتیم چون ایران واقعاً داخله دارد لامحاله بیمسما نمیشد… نور چشم من، اینها را مینویسم که بدانی این اسامی بیمعنی سالی پانصد هزار تومان پول دولت را تلف میکند و بر خندهٔ خارجی میافزاید که یکی از آن وزرا منم. صبح میآیم مینشینم، در اطراف چند نفر متملقین محتاج میایستند، بعضی مینشینند، حرف میزنند و میشنوند. من به کارهایی که داخل مأموریت من نیست مشغول میشوم. وقت ناهار میرسد، آن مجموعههای مقرری نام گرامی وزارت گذاشته میشود. شکمپرستان میخورند و متفرق میشوند. فردا نیز به همین قرار… گاهی به حضور میطلبند، یا صدر اعظم آدم میفرستد، میروم. گاهی حرفی نشنیده برمیگردم. گاهی امر میشود که موکب همایون به شکار میرود، حاضر رکاب باشید، جزو ملتزمین هستید.. روز ما گذشته و کار مملکت ساخته است. حالا ببینید هرکس وجدان دارد و قوهٔ منفعله دارد میتواند آرزوی چنین مسند بیسند را بکشد؟ یا این مقام مسئولیت را تصرف نماید؟ .. روزی سخن از دایره ساختن وزارتخانهها در میان بود. من نقشهای چنانکه میدانید اول دایرهٔ بزرگ مرکز، بعد مرکز را به دوایر شش وزارت، بعد ممالک محروسه را به چهار قسمت یعنی مملکت، هر مملکت را به چهار ایالت، هر ایالت را به چندین بلوک، هر بلوک به چندین نواحی قسمت کرده هر مملکت را مرکز مخصوص، و هر مرکز را دوایر مربوط وزارت سته[۱] کشیدم. روابط ایالتها را از یک طرف به مرکز خود و از یک طرف به بلوک و نواحی متعلق به ایالت نشان دادم و تفصیلات لازمه را تذییل[۲] نمودم، به