برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۱۸۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

باشکوهی چیده بودند. اکثر نجبای لندن و وزرای انگلیس حضور داشتند. مارکوس چون صاحب مجلس بود اول نطق نوازش مدعوین را نمود. گفت اعیان محترم، به شما معلوم است که امروز عید صد سالهٔ جمعیت انتشار انجیل است، و می‌دانید که من یهودی هستم، ولی در این مجلس با کمال شرف و افتخار ریاست می‌کنم؛ زیرا از برکت علم و معارف ما همه فهمیده‌ایم که ادیان هر قوم از فضایل روحانی و احترام عواید و از خصایص ممدوحه تمدن انسانی است. ایام جهل و تعصب گذشته و به دورهٔ آزادی عقاید و احترام ادیان ملل داخل شده‌ایم، که مجلس امروزی یکی از آثار باشکوه اوست. بعد از مارکوس، «بالفور» صدراعظم نطقی نمود. خدمات جمعیت را در انتشار انجیل نشان داد. گفت انجیل را تاکنون، یعنی در این صد سال، به چهارصد زبان مختلفه ترجمه نموده و منتشر ساخته‌اند. این عید را نه برای انتشار کتاب و افتخار مذهب ما گرفته‌ایم. در عالم، مذاهب دیگر هست که اساساً از مذهب ما قدیمتراست، ولی با این کتب علاوه بر نشر نصرانیت نشر تمدن و تهذیب اخلاق نیز بعمل آمده. اگر ما بخواهیم طرف دیگر این کتاب را تشریح کنیم می‌توانیم، اما من به هموطنان خود مصلحت نمی‌بینم، زیراکه آن‌وقت ذغالفروش پیدا نمی‌کنیم (یعنی اگر بگوییم که این کتاب هفتاد سال بعد از رفع عیسی نوشته شده؛ یوحنا، لوقا، متی و مرقس نقل قول می‌کنند و دیگر، دیگر عقیدهٔ عوام متزلزل شود، به وسواس افتد و تبعیت و پیروی پیشوایان دین را نمی‌کنند).

برادرزادهٔ متشکر شما، حمید.»

بعد از آن کاغذ برادرم را خواندم؛ می‌نویسد:

«برادر محبوب من، بیست سال در سفر بودی. چون تحصیل می‌کردی به فراقت صبر کردم، بگو حالا به کدام نوید آیندهٔ خود را ساکت نمایم؛ چرا این زحمت را قبول کردی؟ در هر قدم تو

۱۸۱