برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۱۷۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

کتاب دیگر باید، این مختصر گنجایش او را نپاید. وانگهی اگر تفصیل کثافات این شهر مقدس مرکز دینی سیصد میلیان یا ششصد کرور مسلم ذره‌ای از لوث وجود رؤسای این بلد می‌کاست باز اجر زحمت نویسنده می‌شد، ولی در صحرای کبیر صدای «حی علی‌الصلواة» وحوش و سبع را دعوت نماز نمی‌کند. اگر «ان الصفا والمروة من شعائرالله[۱]» کلام خدا و آوردهٔ نبی است، پس دکاکین متعفن اطراف و این غوغای رجاله، و از دو طرف باطول کوچه بساط فروش امتعه، و هزار سگ پلید مفروش زیر پای هروله کنندگان، لایق شارع خدا و عبادت بندگان اوست؟ و در انظار خارجی دلیل خفت و کلفت مذهب پاک اسلام نیست، که در اثنای هروله قطار شتر جمعیت آنها را برهم بزند؟ هرکسی به طرفی بگریزد، باز جمع شوند و در شعائرالله اجرای اعمال شرعی را بکنند؟ هر صبح چندین بار لوث طبیعی پیاده‌های بی‌مسکن کوچه خواب را از اطراف همان کوچه جمع نمایند؟ هرشب در صحن حرم از پانصد تا دوهزار نفر آدم بخوابد، نسوان با اطفال رضیع[۲] چه‌ها بکنند؟ و چه‌ها که قلم از تحریر او حیا می‌نماید شایستهٔ نام گرامی مرکز اسلام است؟!… در ورود مسجدالحرام یک دیوار پیش روی باب‌السلام سراسر بیت‌الخلا است؛ عفونت اورا وارد و صادر[۳] هرروز استشمام می‌کنند. معلوم است والی و شریف هردو مسلمانند، ولی «یقولون بالسنتهم مالیس فی قلوبهم[۴]». بعد از ختم


  1. آیهٔ ۱۵۹ از سورهٔ بقره، آداب صفا و مروه از شعائر خداوند است…
  2. شیرخواره.
  3. داخل شونده و خارج شونده.
  4. آیهٔ دهم از سورهٔ فتح : [عربهایی که بر تو تخلف می‌کنند و به تو می‌گویند ما گرفتار مال و عیال هستیم برای ما طلب آمرزش کن] چیزی را به زبان می‌گویند که در دلهاشان نیست…
۱۷۷