برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۱۷۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

بزنید! زدند. پول را در آن مجلس گرفت، ول کرد!…

میزبان آن قدر از این اخبار دلسوز برای ما نقل نمود، اگر بنویسم عقل باور نمی‌کند که چنین اداره در دنیا هست، ولی به خدای واحد که همه بیان واقع است، می‌گویند زوجهٔ محترمه‌اش، که از بنات[۱] مکرمهٔ شاه مرحوم است، از فضایح شوهر خود تنگدل بوده و به پدر تاجدارش شکوه می‌نموده. بعد معلوم شد از تهران تلغراف رسیده، حاکم و رئیس‌التولیه را خواسته و رفته‌اند. بعد از انتشار این خبر آشوب فرو نشست مردم آسوده مشغول کار خود شدند.

سه روز ماندیم، از رنج راه قدری بر آسودیم. چون حمامشان خیلی کثیف است رفتیم بیرون شهر کنار رودخانه شست و شو کردیم. به زیارت شرفیاب شدیم. رختشوی لباسها را آورد. بد شسته بود؛ یعنی چرکینتر کرده بود. رختشویی در این مملکت معمول نیست، اتو زدن را نمی‌دانند. ته کردن البسهٔ شسته را با چیز بسیار سهل و ساده که از چوب درست می‌کنند؛ به یکی که مدور است چندین پارچهٔ شسته را می‌پیچانند، بادیگری که پهن و دندانه‌ها دارد او را تاه می‌زنند و اسمش را «کاتالکه» می‌گویند، بلد نیستند. جوراب سفید تا سیاه نشود و نگندد، پیراهن سفید تا سجاف سیاه چرکی نگیرد عوض کردن او جائز نیست، دستمال، که صد بار دماغ خود را پاک کرده و دو ماه از بازار حامل یا لفافهٔ میوه‌جات بوده، دیدم به سجده گاه خود گسترده، مهر گذاشته، نماز کردند. قول حکیم آلمانی به خاطرم آمد که می‌نویسد: «فقر روحانی ایران به جایی رسیده که می‌توان گفت جماد متحر کند.» هروقت تاریخ گذشتهٔ ایران را می‌خوانم می‌بینم


  1. دخترها.
۱۷۴