برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۱۷۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

یک وجب از ملک او کاستند و نه دیناری از وی مطالبه نمودند نه به خانهٔ حاکم شرعش کشیدند و نه برای او وارثهای جعلی پیدا کردند. چه می‌فرمایید! «اگر در دم یکی بودی چه بودی». گفتم من ایرانی و ایرانی‌زاده هستم و به ایرانی بودن مفتخرم. اینها که شما می‌گویید گذشته[۱]. به شما اطمینان می‌دهم اگر کسی معدن الماس هم پیدا کند حکومت معاونت می‌نماید؛ مهندس می‌دهد، تشویق می‌کند. جوادبک گفت آقا، ببخشید این اطمینان را به هیچ‌کس ندهید. زیرا اطمینان شخصی موقتی و محدود است. و دیر نپاید. شاید صدری یا وزیری، یا خود حاکم جزوی سر کار آید؛ شخصاً پاک نفس و طبعاً وطندوست باشد، به کسی صدمه و آزار نرساند، و تا یک درجه معاون پیشرفت امور ترقی باشد. تا چنین شخصی از میان رفت جای او دیگری نشست، همه برهم خورد و نابود گردد. اگر شما می‌توانستید به همهٔ ایران اطمینان دائمی و عمومی بدهید آن وقت از معادن استعداد و کاردانی و کفایت ایرانی جواهر افتخار و شرف انسانی تحصیل می‌شد و به بهای معجزهٔ آسمانی مبادله می‌گشت، تا چه رسد به زخارف[۲] زمین و جماد معادن ثمین.

گفتم برای آسودگی شما سری به شما افشا می‌کنم، ولی به کسی نگویید تا وقت آن برآید. مقرر شده است که به واسطهٔ یک هیئت موثوقه، اراضی ملاکان ایران قیمت شود، آنها را به تبعه تقسیم نمایند که در عرض سی سال هرکس سهم خرید قسمت خود را به ضمانت دولت ایران به صاحب ملک ادا کند. اگر کسی بخواهد نقد بگیرد، با تنزیل صدوسه هروقت مختار است


  1. نویسنده خود را در آینده‌ای که آرزو دارد قرار داده است.
۱۶۹