برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۱۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

و اگر گاهی هم شاه به عللی میل به تغییر و اصلاحی بکند هزاران نیرنگ به کار می‌زنند تا او را منصرف کنند، کما اینکه «شاه شهید چندین بار، در وضع قانون، اوامر اکیده و احکام شدیده نمود، بعد از دو روز پشیمانش کردند، جوانان تربیت شدهٔ مارا در نظر او به سوءنیت و فساد متهم نمودند.»

یک وزیر باخودستایی می‌گوید ما با آنکه از ناصرالدین شاه می‌ترسیدیم ولی از عهده‌اش برآمدیم. «هرچه فرمود شنیدیم، سر فرود آوردیم، قبول کردیم. بعد از دو روز، هر کس طوری، به وضعی کار را بر او مشتبه نمودیم که حکم خود را تغییر داد و از خیال خود منصرف شد. هر وقت اصرار اکید و شدید می‌کرد آن وقت ملاها را خبر می‌کردیم؛ آنها هنگامه می‌چیدند، غوغا می‌نمودند، عرایض می‌نوشتند. به تنگ می‌آمد، منصرف میشد. گاهی در این اواخر از بی‌نظمی مملکت دلتنگ شده بود؛ می‌خواست فرنگی مآبان را سر کار آورد مشیر و مشار قرار دهد، آن وقت از سفیر استمداد می‌کردیم؛ می‌رفت فساد آنها را تذکره می‌کرد، قتل الکسندر دوم را نشان می‌داد، رفع غائله می‌نمود.»

اما قبلهٔ عالم خود نیز هنری و کاری جز این ندارد که هر چند یک بار سفری یا شکاری ترتیب دهد، و آن وقت مزارع سر راه کلاً چراگاه اسبهای جدو و خرهای لنگی حامل اثقال و اردو گردد، و سکنه وقت کار مشغول تسطیح معابر یا حفر مقابر شوند.» و همین سلطان در عین قساوت استبدادی، موجودی چنان زبون است که «از واهمهٔ نفرین، به دراویش و سادات خوش گوید و انعام دهد.»، و چون وزیری از فشار و توقعات بیجای بیگانگان در نزد او بنالد، گوید: «برو مدارا کن، اسباب دل آزردگی نچین، هرچه می‌خواهند بده، هرچه می‌خواهند بکن.» و آنان نیز که عبد حرص خویش و نوکر استبدادند، در برابر دو همسایهٔ مستعمره جو - که «هر روز

۹