برگه:MarghadeAgha.pdf/۱۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

غرابت نام او برای مردم، ایجاد یک نوع ناشناختگی نسبت به این مرد کوهستانی به وجود آورد. مردی که اگرچه تحصیلاتش را در یک مدرسه‌ی فرانسوی در تهران گذراند، اما هیچ‌گاه بوی جنگل و آسمان آبی «یوش» و زخم فلک ملای مکتب خانه‌ی دهکده را فراموش نکرد.

کمتر کسی اینقدر صمیمی است. بحث در مورد شعر «نیما» البته از موضوع مقدمه‌ی چنین کتابی خارج است. بنابراین در این مقدمه، نه از زمینه‌های جدیدی که به وسیله‌ی «نیما» در شعر ارائه شد، چیزی گفته می شود و نه از قالب و فرم و محنوی اشعار «نیما».

اما چیزی که باید در آن پافشاری شود، صمیمیت «نیما» است نسبت به کوه و زادگاهش. در تمام اشعارش طوری حرف می‌زند که به نظر می‌رسد هیچ چیز و هیچ کجا را به جز زادگاهش نمی‌شناسد. البته نباید فراموش کرد که «نیما» با دنیا و حتی حوادث روزمره‌ی آن آشنائی کافی داشت و حتی آشنائی او در مورد شعر فرانسه کمتر از شعر فارسی نبود، با این وجود احساس پاک او همچنان کوهستانی ماند و «یوشی»، و شاید به همین دلیل به جای نام حقیقی‌اش «علی اسفندیاری» نام «نیما یوشیج» را برای خود برگزید. زیرا «نیما» نام کوهی در «مازندران»