برگه:Manteq-ol-teyr.pdf/۱۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۲
  خویش را کل دید و کل را خویش دید همچنان از پس بدید از پیش دید  
  ختم کرده حق نبوّت را برو معجز خلق و فتوّت را برو  
  دعوتش فرمود بهر خاص و عام نعمت خود را بدو کرده تمام  
۳۰۰  کافران را داده مهلت در عقاب نا فرستاده بعهد او عذاب  
  دین و دنیا در پناه همتش زندگی داده ز بهر امتش  
  کرده در شب سوی معراجش روان سرّ کل با او نهاده در میان  
  بود از عز و شرف ذوالقبلتین ظل بی ظلی او در خافقین  
  هم ز حق بهتر کتابی یافته هم کل کل بی حسابی یافته  
۳۰۵  امهات مؤمنین ازواج او احترام مرسلین معراج او  
  انبیا پس رو شدند او پیشوا عالمان امتش چون انبیا  
  حق تعالیش از کمال احترام برده در توریت و در انجیل نام  
  سنگی از وی قدر و رفعت یافته پس یمین الله خلعت یافته  
  قبله گشته خاک او از حرمتش مسخ و منسوخ نامده از امتش  
۳۱۰  بعثت او سرنگونی بتان امت او بهترین امتان  
  کرده چاه خشک را در خشک سال قطرهٔ آب دهانش پر زلال  
  ماه را انگشت او بشگافته مهر در فرمانش از پس تافته  
  در میان دو کتف خورشیدوار داشته مهر نبوت آشکار  
  گشته در خیرالبلاد او ره نمون و هو خیرالخلق فی خیرالقرون  
۳۱۵  کعبه زو تشریف بیت الله یافت گشت ایمن هر که در وی راه یافت  
  جبرئیل از دست وی شد خرقه‌دار در لباس و جبه زان شد آشکار  
  خاک در عهدش قوی‌تر خیز یافت مسجدی هم یافت طوری نیز یافت  
  سرّ یک یک ذره چون بودش عیان امر آمد گو ز دفتر بر مخوان  
  چون زبان حق زبان اوست بس بهترین عهد زمان اوست بس  
۳۲۰  روز محشر محو گردد سر بسر جز زبان او زبانهای دگر  
  تا دم آخر که بر می‌گشت حال شوق کرد از حضرت عزت سؤال  
  چون دلش بیخود شدی در بحر راز جوش او میلی برفتی در نماز  
  در شدن گفتی ارِحْنا ای بلال تا برون آیم ازین ضیق خیال  
  باز در باز آمدن آشفته او کلّمینی یا حمیرا گفته او