این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
◀•▶◀•▶◀•▶◀•▶◀•▶◀•▶◀•▶
◀•▶◀•▶◀•▶◀•▶◀•▶◀•▶◀•▶
۳۶۲
–۳–
شد چو ناصرالملک مملکتدار | خانه ماند واغیار لیس فی الدار | |||||
زین سپس حریفان خدانگهدار | من دگر بمیخانه خانه کردم | |||||
بهتر است هستی ز خودپرستی | نیستی به است عارفا ز هستی | |||||
فارغم ز هستی قسم بمستی | تکیه تا بر این آستانه کردم | |||||
دلا خموشی چرا | چو خم نجوشی چرا | |||||
برون شد از پرده راز (پرده راز پرده راز) | ||||||
تو پردهپوشی چرا؟ |
دو دور از این تصنیف افتاده، در کردستان تمام آن تصنیف را پیش یکنفر دیدم ولی فراموش کردم که نسخه آنرا از او گرفته بفرستم یک دورش الان بخاطرم آمد می نویسم و آن یک دور این است:
مرده بهتر آنکو هنر ندارد | نالهٔ دروغی اثر ندارد | |||||
شام ما چو از پی سحر ندارد | گریه تا سحر عاشقانه کردم |
تصنیف چهاردهم (افشار) (۱۳۲۹؟)
بعداز جدایی از دوست وفادارم استاد علی محمد معمارباشی که در فوق ذکر از ایشان شد میان قم و اصفهان ساختهام. (این تصنیف باترجمٔ ترکی آن و با مقدمه مختصری در استانبول در مجموعه ادبیات نمره ۱۲