برگه:Kolliyat-e Divan-e Aref-e Qazvini.pdf/۳۱۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۸۸

بود که پیش از ورود نظامیان روسی (که محاصره و قحطی شهر تبریز را عنوان کرده بودند) شاه را از وخامت کار آگاه نماید و چون طهران عناد کرد و لشگریان روس از حدود گذشتند، ثقةالاسلام مؤثرترین تلگراف خود را کرده و در آن «الوداع ای زهد و تقوی» گفته روانه تبریز گردید. بعد از مدتی «رسالهٔ لالان» را که حقایق خیالات اجتماعی و ملی ایرانی او را در برداشت بقلم آورد و بعد از پندها و راهنمائیها در خاتمهٔ مقال نوشت که اگر ما آذربایجانیها نیز غفلت نمائیم «اولین بادهٔ خذلان را از دست ساقی عدوان ما خواهیم نوشید» عجب آنکه اولین کسی را که جلادان روس، بعد از استیلای کامل خود، در عاشورای سال ۱۳۳۰ بدار آویختند خود او بود!

شرح شهامت و قصهٔ شجاعت و شرافتی که این روحانی بزرگ در مقابله با مأمورین روس و در پای دار نشان داده است خود حکایتی است و کتابی لازم دارد.

ثقةالاسلام با غرور در برابر دشمن و استحقار مرگ در پای دار به مرشدان چانه‌زن ریاکار نشان داد که:

  در مدرسه کس را نشود دعوی توحید
منزلگه مردان موحد سر دار است!  

✡︎✡︎✡︎

باز یاد از کلنل محمد تقی خان

این غزل با تصنیف (ای دست حق پشت و پناهت بازا) در طهران ساخته شده در شب ۲۲ شعبان ۱۳۴۱ در تیاتر باقراف در کنسرت پرازدحامی از طرف خود عارف خوانده شده است، روی سخن بآقای سید ضیاءالدین است.