برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۹۸۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
— ۳۷۳ —

  چون میگذری بگو بطاوس گر جلوه‌کنان روی چنین رو  
  گر لاف زنم که من صبورم بعد از تو، حکایتست و[۱] مشنو  
  دستی ز غمت نهاده بر دل چشمی ز پیت فتاده در گو  
  یا از در عاشقان درون آی یا از دل[۲] طالبان برون شو  
  زین جور و تحکمت[۳] غرض چیست؟ بنیاد وجود ما کن و رو[۴]  
  یا مُتلف مُهجتی و نفسی الله یقیک مَحضر السو  
  با من چو جوی ندید معشوق نگرفت حدیث من بیکجو  
  گفتم کهنم مبین که روزی بینی که شود بخلعتی نو[۵]  
  در سایهٔ شاهِ آسمان قدر مه طلعت آفتاب پرتو  
  وز لفظ من این حدیث شیرین گر می‌نرسد بگوش خسرو[۶]  
  بنشینم و صبر پیش گیرم  
  دنبالهٔ کار خویش گیرم  

  1. دور از تو حکایتیست.
  2. یا از ره.
  3. تعنتت.
  4. در نسخی که این بیت هست بیت دوم نیست و در آنها که بیت دوم است این بیت نیست.
  5. در نسخه‌های تازه‌تر، باشد که بخلعتی شوم نو.
  6. این بیت در قدیمترین نسخه‌ها چنین است:
      از طلعت تو حدیث شیرین گر می‌نرسد بگوش خوسرو