این برگ همسنجی شدهاست.
— ۳۶۴ —
| بگذشت و نگه نکرد با من | در پای کشان ز کبر دامن | |||||
| دو نرگس مست نیم خوابش | در پیش و بحسرت[۱] از قفا من | |||||
| ای قبلهٔ دوستان مشتاق | گر با همه آن کنی که با من | |||||
| بسیار کسان که جان شیرین | در پای تو ریزد[۲] اولا من | |||||
| گفتم که شکایتی بخوانم | از دست تو پیش پادشا من | |||||
| کاین سخت دلی و سست مهری | جرم از طرف تو بود یا من؟ | |||||
| دیدم که نه شرط مهربانیست | گر بانگ برآرم از جفا من | |||||
| گر سر برود فدای پایت | دست از تو نمیکنم رها من | |||||
| جز وصل توام حرام بادا | حاجت که بخواهم از خدا من | |||||
| گویندم ازو نظر بپرهیز | پرهیز ندارم از قضا من[۳] | |||||
| هرگز نشنیدهام که یاری | بی یار صبور بود تا من | |||||
| بنشینم و صبر پیش گیرم | ||||||
| دنبالهٔ کار خویش گیرم | ||||||
| ای روی تو آفتاب عالم | انگشت نمای آل آدم | |||||
| احیای روان مردگان را | بویت نفس مسیح مریم | |||||
| بر جان عزیزت آفرین باد | بر جسم شریفت اسم اعظم | |||||
| محبوب منی چو دیدهٔ راست | ای سرو روان بابروی خم | |||||
| دستان که تو داری ای پریروی | بس دل ببری بکفّ و معصم | |||||
| تنها نه منم اسیر عشقت | خلقی متعشقند و من هم[۴] | |||||
| شیرینِ جهان توئی بتحقیق | بگذار حدیث ما تقدّم | |||||
| خوبیت مسلمست و ما را | صبر از تو نمیشود مسلم | |||||