این برگ همسنجی شدهاست.
— ۳۲۷ —
رقیب نامتناسب چه اهل صحبت تست؟ | که طبع او همه نیش و تو سر بسر نوشی | |||||
بتربیت بچمن گفتم ای نسیم صبا | بگوی تا ندهد گل بخار چاوشی | |||||
تو سوز سینهٔ مستان ندیدی ای هشیار | چو آتشیت نباشد چگونه برجوشی؟ | |||||
ترا که دل نبود عاشقی چه دانی چیست؟ | ترا که سمع نباشد سماع ننیوشی | |||||
وفای یار بدنیا و دین مده سعدی | دریغ باشد یوسف بهرچه بفروشی |
۵۸۶ – ب
بپایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی | بصد دفتر نشاید گفت حسب[۱] الحال مشتاقی | |||||
کتابُ بالغ منی حبیباً مُعرضاً عَنی | اَن اِفعل[۲] ما تری انی عَلی عَهدی و میثاقی | |||||
نگویم نسبتی دارم بنزدیکانِ درگاهت | که خود را بر تو میبندم بسالوسی و زرّاقی | |||||
اخلائی و اَحبابی ذَروا مِن حُبهّ مابی | مریض العشق لا یبری و لا یشکو الی الراقی | |||||
نشان عاشق آن باشد که شب با روز پیوندد | ترا گر خواب میگیرد نه صاحب درد عشاقی[۳] | |||||
قُم اِملا و اسقنی کأسا و دع ما فیه مسموما | اما انت الذی تَسقی فَعین السمِ تِریاقی | |||||
قدح چوندور ما[۴] باشد بهشیاران مجلس ده | مرا بگذار تا حیران بماند[۵] چشم در ساقی | |||||
سَعی فی هَتکی[۶] الشانی و لَما یدر ماشانی | انا المجنون لا اعباء باحراق و اغراقِ | |||||
مگر شمس فلک باشد بدین فرخنده دیداری | مگر نفس ملک باشد بدین پاکیزه اخلاقی | |||||
لقیتُ الأسدَ فی الغابات لا تقوی[۷] علی صیدی | و هذا الظبی فی شیراز یسبینی باحداق[۸] | |||||
نه حسنت آخری دارد نه سعدیرا سخن پایان | بمیرد تشنه مستسقی و دریا همچنان باقی[۹] |
- ↑ وصف.
- ↑ اصنع.
- ↑ در نسخ جدید: مشتاقی.
- ↑ من.
- ↑ در نسخ جدید: بمانم.
- ↑ فی قتلی. فی حقک.
- ↑ لم تقدر.
- ↑ در بعضی از نسخههای چاپی: وفی شیراز ظبی صادنی من حسن احداق.
- ↑ در نسخههای قدیم و معتبر این غزل قبل از آخرین غزل طیبات «باد گلبوی سحر خوش میوزد خیز ای ندیم» واقع شده و در یک نسخه عنوان آن چنین است «انجامیدن کتاب» و ازینجا معلوم میشود که:
اولا خود شیخ این غزل را در پایان غزلیات خود آورده شاید مناسبت مطلع و مقطع غزل.
ثانیاً غزلیات ملمع عنوان مخصوصی بنام «ملمعات» نداشته است و پس از شیخ غزلیات ملمع را جدا کرده کتابی جداگانه بنام «ملمعات» ساختهاند.