همه وقت امداد میفرماید[۱] که گفته اند که هر کس که دستگیری نکند سروری را نشاید و نعمت[۲] برو نپاید.
۱۳– پادشاهان پدر یتیمانند باید که بهتر از آن غمخوارگی کند مر یتیم را که پدرش، تا فرق باشد میان پدر درویش و پدر پادشاه.
آوردهاند که کیسهٔ زر و طفلی از کسی باز ماند حاکم آن روزگار کس فرستاد پیش وصی و زر خواست. وصی زر در کنار طفل نهاد و پیش حاکم برد[۳] و گفت این زر از آن من نیست از آن این طفلست اگر میگیری از وی بستان تا بقیامت[۴] بدو بازدهی. حاکم ازین سخن بهم برآمد و بگریست و سر و چشم طفل را بوسه داد و گفت من بقیامت طاقت این مظلمه چگونه آورم؟[۵] زر پیش وصی فرستاد و نان و جامه و اسباب طفل تا بوقت بلوغ مهیا فرمود[۶].
۱۴– فاسق و فاجر را تقویت و دلداری کمتر کند که یار بدان شریک معصیتست و مستوجب عقوبت.
۱۵– دست عطا تا تواند گشاده دارد مگر آنگاه که دخل با خرج وفا نکند که بخل و اسراف هر دو مذموم است و اتبع بین ذلک سبیلا.
۱۶– نیک مردی بجای خودست نه چندانکه بدان چیره گردند و دیدههاشان خیره. نه هر که خواهد که نامش بنیکمردی بر آید بر حیف ناانصافانش صبر باید کرد، و این را خردمندان مروت نخوانند بلکه سست رائی.
۱۷– جوانمردی پسندیده است تا بحدی نه که دستگاه ضعیف شود و بسختی رسد و نعمت نگاه داشتن مصلحتست نه چندانکه لشکر و