برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۸۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
— ۸۶ —

  اگر تجارت بحر و سفینه میخواهی سفینهٔ که درو بحرها بود اینست  
  سفینه‌ایست که گر صدهزار ازان خواهی کنار بحر هزارش روان بیک چینست  

هرچند که از روی صورت سفینه را صفت آنست که بمجالست و مؤانست او گاه از غرقاب قبض بساحل بسط میتوان رسید، و گاه از مهلکهٔ بسط بمشرعهٔ[۱] قبض میتوان خرامید اما از راه معنی بحقیقت بحریست که از زواهر دلالت معانی، و جواهر معادن انسانی متموجست و بگوهر و لآلی علوم ربانی متزین. چون از روی حقیقت بدیدهٔ بصیرت نظر کنی در شهرستان قالب طالب روح نوح صفت افتاده است هرچند امت صفات[۲] حیوانی و بهیمی و سبعی و شیطانی را بعبودیت حضرت ربوبیت دعوت میکند بروز و شب و نهان و آشکارا که انی دَعَوتُ قومی لیلا و نهاراً ثُم انی اَعلنت لهم و اَسَررت لَهم اسرارا. نشنوند و تمرد نمایند و هیچگونه بطاعت و بندگی در نمی‌آیند. روح نوح از فراست ملکی روحانی چون از امت صفات جسمانی جز از خصوصیت اَتَجعلُ فیها من یُفسد فیها و یسفک الدماء ملاحظه نمیکند[۳]، در مقام راز دست نیاز بدعا برمیدارد تا حقتعالی بطوفان بلا یکی را زنده[۴] نگذارد، و در میخواهد که رَب لاتَذَر علی‌الارض من الکافرین دیاراً چه بنظر فراست روحانی می‌بیند که از کفار صفات جسمانی جز متولدات نفسانی و شهوانی نخیزد که هریک هزاران فتنه و آشوب انگیزد که انک ان تَذرهم یضلوا عبادک ولا یلدوا الا فاجراً کفاراً تا حقتعالی در اجابت دعای نوح روح از تنورهٔ[۵] دل فوارهٔ وفارالتنور میگشاید و سیلاب عشق داعیهٔ طلب را[۶]


  1. بمزرعهٔ.
  2. صفت.
  3. جز خصومت ... تفرس نمیکند.
  4. باقی.
  5. نوح از تنور.
  6. سیلاب عشق و داعیهٔ طلب را.