این برگ همسنجی شدهاست.
— ۱۶۰ —
دور نباشد که خلق روز تصور کنند | گر بنمائی بشب طلعت خورشیدوار | |||||
مشعلهٔ بر فروز مشغلهٔ پیش گیر | تا ببرند از سرم[۱] زحمت خواب و خمار | |||||
خیز و غنیمت شمار جنبش باد ربیع | نالهٔ موزون مرغ بوی خوش لاله زار | |||||
برگ درختان سبز پیش خداوند هوش | هر ورقی دفتریست معرفت کردگار | |||||
روز[۲] بهارست خیز تا بتماشا رویم | تکیه بر ایام نیست تا دگر آید بهار | |||||
وعده که گفتی شبی با تو بروز آورم | شب بگذشت از حساب روز برفت از شمار | |||||
دور جوانی گذشت موی سیه پیسه گشت[۳] | برق یمانی بجست گرد بماند از سوار | |||||
دفتر فکرت بشوی گفتهٔ سعدی بگوی | دامن گوهر بیار بر سر مجلس ببار |
۲۹۷– ط
زنده کدامست بر هوشیار | آنکه بمیرد بسر کوی یار | |||||
عاشق دیوانهٔ سرمست را[۴] | پند خردمند نیاید بکار | |||||
سر که بکشتن بنهی پیش دوست | به که بگشتن بنهی در دیار | |||||
ای که دلم بردی و جان سوختی | در سَرِ سودای تو شد روزگار | |||||
شربت زهر ار تو دهی نیست تلخ | کوه اُحد گر تو نهی نیست بار | |||||
بندی مهر تو نیابد خلاص | غرقهٔ عشق تو نبیند کنار | |||||
درد نهانی دل تنگم بسوخت | لاجرمم عشق ببود[۵] آشکار | |||||
در دلم آرام تصور مکن | وز مژهام خواب توقع مدار | |||||
گر گله از ماست شکایت بگوی | ور گنه از توست غرامت بیار | |||||
بر سر پا عذر نباشد قبول | تا ننشینی ننشیند غبار | |||||
دل چه محل دارد و دینار چیست؟ | مدعیم گر نکنم جان نثار |