برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۷۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
— ۷۳ —

میداد و او قبول نمیکرد و این زر از برای علفهٔ مرغان بود و من نیز خود را در مقابلهٔ مرغی درآوردم و صد و پنجاه دینار ازان برگرفتم. خواجه علاءالدین برادر خواجه ممالک صاحبدیوان فی‌الشرق والغرب طاب ثراهم فرمود که در این ساعت برخیز و رو بطرف شیراز نه و این کاغذ بخواجه جلال‌الدین ختنی ده تا ده هزار برگیرد و در بدره نهاده خدمت شیخ برد و عذر خواهد که بعد ازین بخدمتش استظهارها خواهد بود. آنغلام روانه شد، چون بشیراز رسید اتفاقاً شش روز بود که خواجه جلال الدین وفات یافته بود آن کاغذ را بخدمت شیخ برده بسپرد. شیخ چون بر مضمون مکتوب وقوف یافت در حال این ابیات بنوشت و بفرستاد.

  پیام صاحب عادل علاء دولت و دین که دین بدولت ایام او همی نازد  
  رسید و پایهٔ حرمت فزود سعدی را بسی نماند که سر بر فلک برافرازد  
  مثال داد که صدر ختن جلال‌الدین قبول حضرت او را تعهدی سازد  
  ولیک بر سر او خیل مرگ تاخته بود چنانکه بر سر ابنای دهر می‌تازد  
  جلال زنده نخواهد شدن درین دنیا که بندگان خداوندگار بنوازد  
  طمع بریدم ازو در سرای عقبی نیز که از مظالم مردم بمن نپردازد  

غلام باز خدمت خواجگان رفت و صورت حال عرضه داشت. خواجه صاحبدیوان بفرمود تا پنجاه هزار درم[۱] در صره کردند و بخدمت شیخ آورده بنهادند و شفاعت کردند که این زر بستان و در شیراز از برای آینده و رونده بقعهٔ بساز. شیخ چون فرمان خواجه و سوگندها بخواند و بشنید زر قبول کرد و در وجه این رباط که در زیر قلعهٔ قهندزست صرف کرد.


  1. دینار زر.