این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
بنام خداوند جان آفرین | حکیم سخن در زبان آفرین[۱] | |||||
خداوند بخشندهٔ دستگیر | کریم خطا بخش پوزش پذیر | |||||
عزیزی که هر کز درش سر بتافت | به هر در که شد هیچ عزّت نیافت | |||||
سرِ پادشاهان گردنفراز | بدرگاه او بر زمین نیاز | |||||
نه گردنکشان را بگیرد بفور | نه عذرآوران را براند بجور | |||||
و گر خشم گیرد ز کردار[۲] زشت | چو بازآمدی ماجرا در نوشت | |||||
اگر با پدر جنگ جوید کسی | پدر بیگمان خشم گیرد بسی[۳] | |||||
و گر خویش راضی نباشد ز خویش | چو بیگانگانش براند ز پیش | |||||
و گر بنده چابک نباشد بکار | عزیزش ندارد خداوندگار | |||||
و گر بر رفیقان نباشی شفیق | بفرسنگ بگریزد از تو رفیق | |||||
و گر ترک خدمت کند لشکری | شود شاه لشکر[۴] کش از وی بری | |||||
ولیکن خداوند بالا و پست | بعصیان در زرق بر کس نبست | |||||
دو کَونش یکی قطره از بحر علم | گنه بیند و پرده پوشد بحلم | |||||
اَدیم زمین سفرهٔ عام اوست | برین خوان یغما چه دشمن چه دوست | |||||
اگر بر جفا پیشه بشتافتی | کِه[۵] از دست قهرش امان یافتی؟ |