برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۳۲۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
— ۲۱۲ —

۱۱۶: ۹ – گ. ه: بر ستوری. ۱۱۸: ۳ – گ . ه: همچنان تمام ناگفته. ۱۱۹: ۴ – گ . ه: رفت در قلب زمستان و. ۱۲۱: ۳ – گ . ه: پنج دینار میدهم. ۱۲۸: ۲ گ . ه: اتفاق غیبت. ۱۲ – ه: در محبت. ۱۶ – گ: که صبر از نا دیدن. ۱۳۵: ۱۶ – ه: دیدم بخوبی بغایت و در اعتدال بنهایت. ۱۳۶: ۵ – ه: ضرب زید عمرو گفتم. ۱۳۸: ۵ – گ: بگل عدم. ۱۳۹: ۱۲ – گ: او تأمل کرد. ۱۴۴: ۱۲ – گ: خلاف نقل. ۱۴۷: ۶ –ه: مگردان که مرض. ۱۵۰: ۳ – گ . ه: چه خسبی. ۱۱ – گ: و فرزندان آورده. ۱۵۲: ۹ – ه: مهین پیری. ۱۵۷: ۹ – ه: از عمان. ۱۵۸: ۷ – ه: هرکه سمر شد. ۱۵ – گ: بدیدم در چنان حالی ریش... پاشیدن مصلحت ندیدم پس. ۱۶۴: ۱۷ – گ: که بنده. ۱۷۲: ۱۵ – ه: درویش را با مخنثی بگرفتند. ۱۷۴: ۱۲ – گ: بحکومت راضی. ه: بحکومت او راضی. ۱۷۹: ۱۲ – ه: در میان منه و اگر چه معتمد بود که هیچکس از سرّ تو بر تو مشق تر نباشد. ۱۸۴: ۱۶ – گ: خود همی کوشی. ۱۸۵: ۱۱ – گ: مسلمان مناظرت کردند. ۱۸۷: ۳ – گ: از آن بی محلست. ۱۹۳: ۱ – گ: عابدی که نخورد و بنهد. ۱۳ – گ: معصیت از هرکه در وجود آید. ۱۵ – گ: شرمساری برد. ۱۹۴: ۳ – گ: فروشان خرند الم. ۱۶ – گ: سواری مشتاب. ۱۹۵: ۲ – گ: کانکه بر روزن ۲۰۱: ۱۳ – گ: و بعبادت کی. ۲۰۲: ۱۱ – گ: و دزدان. ۲۰۵: ۱۱ – گ: هرکس را بترشی دندان کند گردد مگر قاضیان که.