برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۳۱۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
در آداب صحبت
— ۲۰۵ —

محروم باشند[۱]

  آنکه حظّ[۲] آفریده و روزی داد[۳] یا فضیلت همی دهد یا بخت[۴]  

* * *

نصیحت پادشاهان کردن کسی را مسلم بود که بیم سر ندارد یا امید زر

  موحد چه در پای ریزی زرش چه شمشیر هندی نهی بر سرش  
  امید و هراسش نباشد ز کس بر اینست بنیاد توحید و بس  

* * *

شاه از بهر دفع ستمکارانست و شحنه برای خونخواران و قاضی مصلحت جوی طراران هرگز دو خصم بحق راضی پیش قاضی نروند

  چو حق معاینه دانی که می بباید داد بلطف به که بجنگ آوری بدلتنگی  
  خراج اگر نگزارد کسی بطیبت نفس قهر ازو بستانند و مزد سرهنگی  

* * *

همه کس را دندان بترشی کند شود مگر قاضیان[۵] را که بشیرینی

  قاضی چو بر شوت بخورد پنج خیار ثابت کند از بهر تو ده خربزه زار  

* * *

قحبه پیر از نابکاری چه کند که توبه نکند و شحنه معزول از مردم آزاری


  1. محرومند، از اینجا نسخه متن تا آخر ندارد.
  2. خیر.
  3. سخت، و بخت.
  4. تخت.
  5. قاضی.