برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۳۰۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
در آداب صحبت
— ۱۸۷ —

  آنکه ناگاه کسی گشت بچیزی نرسید وین بتمکین و فضیلت بگذشت از همه چیز  
  آبگینه همه جا یابی از آن قدرش نیست لعل دشخوار بدست آید از آنست عزیز  

* * *

کارها بصبر برآید و مستعجل بسر[۱] دراید

  بچشم خویش دیدم در بیابان که آهسته سبق بُرد از شتابان  
  سمند باد پای از تک فرو ماند شتربان همچنان آهسته میراند  

* * *

نادانرا به از خامشی نیست و گر این[۲] مصلحت بدانستی نادان نبودی

  چون نداری کمال فضل آن به که زبان در دهان نگه داری  
  آدمی را زبان فضیحه کند جوز بی مغز را سبکساری[۳]  
  خری را ابلهی تعلیم می داد برو بر صرف کرده سعی دایم  
  حکیمی گفتش ای نادان چه کوشی درین سودا بترس از لوم لایم  
  نیاموزد بهائم از تو گفتار تو خاموشی بیاموز از بهائم  
  هرکه تأمل نکند در جواب بیشتر آید سخنش نا صواب  
  یا سخن آرای چو مردم بهوش یا بنشین چون حیوانان خموش[۴]  

* * *

هر که با داناتر از خود بحث[۵] کند تا بدانند که داناست بدانند که نادانست


  1. ص: بصبر.
  2. ص: آن.
  3. سبکباری.
  4. این دو بیت در بعضی از نسخ نیست.
  5. مجادله، جدل.