برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۲۹۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
در آداب صحبت
— ۱۸۵ —

  بسیچ سخن گفتن آنگاه کن که دانی که در کار گیرد سخن  

* * *

هر که نصیحت خود رای می کند او خود بنصیحت گری محتاجست

* * *

فریب دشمن مخور و غرور مداح مخر که این دام زرق نهاده است و آن دامن طمع گشاده احمق را ستایش خوش آید چون لاشه که در کعبش دمی فربه نماید

  الا تا نشنوی مدح سخنگوی که اندک مایه نفعی از تو دارد  
  که گر روزی مرادش بر نیاری دو صد چندان عیوبت بر شمارد  

* * *

متکلم را تا کسی عیب نگیرد سخنش صلاح نپذیرد

  مشو غره بر حسن گفتار[۱] خویش بتحسین نادان و پندار خویش  

* * *

همه کس را عقل خود بکمال نماید و فرزند خود بجمال

  یکی یهود و مسلمان نزاع می کردند چنانکه خنده گرفت از حدیث[۲] ایشانم  
  بطیره گفت مسلمان گرین قباله من درست نیست خدایا یهود میرانم  
  یهود گفت بتوریة می خورم سوگند و گر خلاف کنم همچو تو مسلمانم  

  1. ص: حسن و گفتار.
  2. نزاع.