این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
باب هفتم
— ۱۷۶ —
اسلام وارث ملک سلیمان اعدل ملوک زمان مظفر الدنیا والدین تابک ابی بکر سعد[۱] ادامالله ایامه و نصر اعلامه
پدر بجای پسر هرگز این کرم نکند | که دست جود تو با خاندان آدم کرد | |||||
خدای خواست که بر عالمی ببخشاید | ترا برحمت خود پادشاه عالم کرد |
قاضی چو سخن بدین غایت رسانید وز حدّ قیاس ما اسب مبالغه در گذرانید بمقتضای حکم قضا رضا دادیم و از ما مضی در گذشتیم و بعد از مجارا طریق مدارا[۲] گرفتیم و سر بتدارک بر قدم یکدگر نهادیم و بوسه بر سر و روی هم دادیم و ختم سخن برین بود[۳]
مکن ز گردش گیتی شکایت ای درویش | که تیره بختی اگر هم برین نسق مردی | |||||
توانگرا چو دل و دست کامرانت هست | بخور ببخش که دنیا و آخرت بردی |