این برگ همسنجی شدهاست.
باب هفتم
در تأثیر تربیت
حکایت
یکی را از وزرا پسری کودن بود پیش یکی از دانشمندان فرستاد که مرین را تربیتی میکن[۱] مگر که عاقل[۲] شود روزگاری[۳] تعلیم کردش و مؤثر نبود پیش پدرش کس فرستاد که این عاقل نمی باشد[۴] و مرا دیوانه کرد
چون بود اصل گوهری قابل | تربیت را درو اثر باشد[۵] | |||||
هیچ صیقل نکو نداند کرد | آهنی را که بد گهر باشد | |||||
سگ بدریای هفت گانه بشوی | که چو تر شد پلید تر باشد | |||||
خر عیسی گرش بمکه برند | چون بیاید هنوز خر باشد |
حکایت
حکیمی پسرانرا پند همی داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید[۶] و سیم و زر در سفر بر[۷] محل خطرست یا