برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۲۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
— ۲۴ —

بر آن نکند که من در حمایت پادشاهم و کسی را با من مقاومت صورت نبندد که اگر ناپاکی بنادانی ترا بکشد و پادشاه بکین تو اقلیمی بفرماید کشتن، ترا زنده نتواند کردن.

۱۲۹– آن کن که خیر تو در قفای تو گویند که در نظر از بیم گویند یا از طمع.

۱۳۰– در زندگانی سعی کن تا به از دیگران باشی بفعل[۱] و صلاح و کرم، که در مردگی پادشاهان و گدایان یکسانند و اگر مدفن سلطانی یا سگبانی باز کنند میان ایشان فرق نتوانند کرد.

۱۳۱– خرّم تن عارفان که بدیدند و بدانستند که دنیا را در وقت مرگ بدیگران همی باید گذاشتن هم اکنون بدیگران بگذاشتند[۲].

۱۳۲– دشمنان متفق را متفرق نتوانی گردانیدن مگر بدان که با بعضی از ایشان دوستی بدست آری[۳].

۱۳۳– دشمن بدشمن بر انگیز تا هر طرف غالب شوند[۴] فتح از آن تو باشد.

۱۳۴– دشمن از خردی مگذار که بزرگ شود و پیادهٔ شطرنج رها مکن که بسر رود[۵].

۱۳۵– در حالت آسانی دلها بدست آر تا در هنگام دشخواری بکار آیند.

۱۳۶– پیشوای همه ملتی عزیز دارد و بحرمت نشاند[۶].


  1. بفضل.
  2. این جمله تنها در یک نسخه است.
  3. بدان که بعضی از ایشانرا دل بدست آری.
  4. آیند.
  5. رود و فرزین شود.
  6. این جمله تنها در یک نسخه هست.