برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۲۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
— ۲۳ —

۱۲۲– همت ضعیفان زخم از آن زیادت زند و سخت تر که بازوی پهلوانان.

۱۲۳– روزگار حیف روا ندارد، هرآینه داد مظلومان بدهد و دندان ظالمان بکند[۱].

۱۲۴– ایکه در خواب خوشی از بیداران بیندیش، ایکه توانائی در رفتن داری با همراه ناتوان بساز، ایکه فراخ دستی با تنگدستان مراعات کن. دیدی که پیشینیان چه کردند و چه بردند؟ رفتند و جفا بر مظلومان سر آمد و وبال بر ظالمان بماند. راست خواهی درویشی بسلامت به از پادشاهی بچندین علامت.[۲]

۱۲۰– استخوان مرده سخن همیگوید اگر گوش هوش داری، که من همچو تو آدمی بودم قیمت ایام حیات ندانستم و عمر بخیره ضایع کردم..

  چو ما را بغفلت بشد روزگار تو باری دمی چند فرصت شمار  

۱۲۹– هر که کسی را نرنجاند از کسی نترسد. کژدم که همی ترسد همی گریزد از فعل خبیث خویش، گربه در خانه ایمن است از بی آزاری و گرگ در صحرا سرگردان از بد فعالی[۳]، گدایان در شهر آسوده از سلیمی و دزدان در کوه و صحرا نهان از حرامزادگی.

۱۲۷– از دشمن ضعیف اندیشه کن که در وقت بیچارگی بجان بکوشد. گربه اگر چه ضعیف است اگر با شیر درافتد بضرورت بزند و بچنگال چشمانش را بر کند.

۱۲۸– با خرد و بزرگ دوستی کند و بیخ محبت بنشاند و اعتماد


  1. بشکند.
  2. پادشاهی بعلامت، و در نسخه چاپی: و ملامت.
  3. گربه در خانه ایمن است از کم آزاری و گرگ در صحرا سرگردان است از بدکرداری.