برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۲۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
— ۲۲ —

۱۱۵– گرسنگی به که سیری از پهلوی درویشان.

  اگر عنقا ز بی برگی بمیرد شکار از صید گنجشکان نگیرد  

۱۱۶– تو بر جای آنانی که رفتند و کسانی که خواهند آمدن پس وجودی میان دو عدم التفاترا[۱] نشاید.

۱۱۷– مردی نه جهانگیریست بل جهانداری است. دانا جهان بگیرد و بدارد و نادان جهان بگیرد و بر دارد.

۱۱۸– پادشاهان جائی نشینند که اگر دادخواهی فغان بر دارد با خبر باشند که حاجبان و سرهنگان نه هر وقتی مهمات رعیت بسمع پادشاه رسانند.

آورده‌اند که انوشیروان عادل زنجیری جرسها بر آن بسته داشت تا اگر کسی مهمی داشتی سلسله را بجنبانیدی و آن سلسله را طرفی زیر بالین و طرفی در میدان بر درختی بسته داشت.

ملوک عرب بناشناخت بیرون آمدندی و نظر برحال[۲] ممالک کردندی تا اگر منکری را دیدندی بگردانیدندی، و همچنین کسان بتفحص بمحلتها و دیهها برگماشتند تا اگر بیدادی بر ضعیفی رود از آن اعلام کنند.

۱۱۹– مردم بی خیر در زندگانی مرده‌اند و نیکوکاران بمیرند و نام نیکو زنده ماند.[۳]

۱۲۰– شکر بزرگی[۴] آنست که بر خردان ببخشایند، و همت عالی آنکه دست بمال مسکینان نیالایند.

۱۲۱– چون دست یابی آن کن که اگر دست دیگری باشد تحمل[۵] مثل آن توانی کردن.


  1. اعتماد را.
  2. درحال.
  3. در نسخهٔ چاپی: نیکوکار بمیرد و بنام نیکو زنده ماند.
  4. بزرگان.
  5. که چون برگردد تحمل.