۱۱۵– گرسنگی به که سیری از پهلوی درویشان.
اگر عنقا ز بی برگی بمیرد | شکار از صید گنجشکان نگیرد |
۱۱۶– تو بر جای آنانی که رفتند و کسانی که خواهند آمدن پس وجودی میان دو عدم التفاترا[۱] نشاید.
۱۱۷– مردی نه جهانگیریست بل جهانداری است. دانا جهان بگیرد و بدارد و نادان جهان بگیرد و بر دارد.
۱۱۸– پادشاهان جائی نشینند که اگر دادخواهی فغان بر دارد با خبر باشند که حاجبان و سرهنگان نه هر وقتی مهمات رعیت بسمع پادشاه رسانند.
آوردهاند که انوشیروان عادل زنجیری جرسها بر آن بسته داشت تا اگر کسی مهمی داشتی سلسله را بجنبانیدی و آن سلسله را طرفی زیر بالین و طرفی در میدان بر درختی بسته داشت.
ملوک عرب بناشناخت بیرون آمدندی و نظر برحال[۲] ممالک کردندی تا اگر منکری را دیدندی بگردانیدندی، و همچنین کسان بتفحص بمحلتها و دیهها برگماشتند تا اگر بیدادی بر ضعیفی رود از آن اعلام کنند.
۱۱۹– مردم بی خیر در زندگانی مردهاند و نیکوکاران بمیرند و نام نیکو زنده ماند.[۳]
۱۲۰– شکر بزرگی[۴] آنست که بر خردان ببخشایند، و همت عالی آنکه دست بمال مسکینان نیالایند.
۱۲۱– چون دست یابی آن کن که اگر دست دیگری باشد تحمل[۵] مثل آن توانی کردن.