برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۲۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
— ۲۱ —

که مار و کژدم را از خود دفع کردن و بخانهٔ همسایه انداختن هم نشاید.

۱۰۶– عمل بکسی ده که دستگاهی دارد و گرنه بجز سوگند حاصلی نبینی.

۱۰۷– گناهی که بسهو از کسی آید کرم آنست که در گزاری و اگر چنانکه بقصد آید نخستین بار بترسانی و اگر بار دیگر دلیری کند خونش بریزی که بیخ بد بار نیکو ندهد.

۱۰۸– بهنگام خشم گرفتن تعجیل نکند که زنده را توان کشت و مرده را باز زنده نتوان کرد، چنانکه جواهر را توان شکست و شکسته باز جای آوردن محال بود.

۱۰۹– مردی نه اینست که حمله آورد بلکه مردی آنست که در وقت خشم خود را بر جای بدارد و پای از حد انصاف بیرون ننهد.

۱۱۰– مال مردگان بیتیمان باز گذارد که دست همت بمثل آن آلودن لایق قدر پادشاهان نیست و مبارک نباشد.

۱۱۱– از حاصل دنیا بجز نام نمی‌ماند و بدبخت کسی که ازو این هم نماند.

۱۱۲– مال خاصیتی دارد که دشمنان را دوست کند اما نگاه داشتن مال مر دوستان را دشمن گرداند، یعنی فرزند که از پدر خیر نبیند مردن وی تمنا کند تا مال ببرد.

۱۱۳– پادشاهی که عدل نکند و نیک نامی توقع دارد بدان ماند که جو همیکارد و اومید گندم دارد.

۱۱۴– ای که مال از بهر جاه دوست میداری کرم کن و تواضع پیش گیر که جاهی ازین رفیع‌تر نیست که خلقت دوست دارند و ثنا گویند.