برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۲۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
— ۲۰ —

دل خوشی غمخواری مسکینان، و شکر توانائی دستگیری ناتوانان.

۹۵– سلطان که همه در بند راحت خویش بود مردم از وی راحت نبینند و راحت وی پایدار نماند.

۹۶– گماشتهٔ پادشاه را واجبست رضای آفریدگار مقدم داشتن بر فرمان پادشاه، تا از قرب وی برخورداری بیند.

۹۷– مروت آنست که چون کسی از کسی خیری دیده باشد منت آن بر خود بشناسد و حق آن بجای آورد و جانب وی مهمل نگذارد، و بحقیقت پادشاهان را این دولت و حرمت بوجود رعیت است که بی وجود رعیت پادشاهی ممکن نیست پس اگر نگه داشت درویشان نکند و حقوق ایشان را بر خود نشناسد غایت بی مروتیست.

۹۸– هرکه بنیاد بد می‌نهد بنیاد خود میکند.

۹۹– حملهٔ مردان و شمشیر گردان آن نکند که نالهٔ طفلان و دعای پیر زنان.

۱۰۰– سوز دل مسکینان آسان نگیرد که چراغی شهری را بسوزد.

۱۰۱– عامل مگر از خدای تعالی بترسد که امانت نگاه دارد والا بوجهی خیانت کند که پادشاه نداند.

۱۰۲– بدان را گوشمال دادن و گذاشتن همان مثلست که گرگ گرفتن و سوگند دادن.

۱۰۳– پادشاهی که بازرگانان میآزارد، درِ خیر و نیکنامی بر شهر و ولایت خود می‌بندد.

۱۰۴– اعتماد کلی بر نو آمدگان مکنید.

۱۰۵– آن را که درو شری بیند کشتن اولیتر که از شهر بدر کردن