برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۲۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
— ۱۹ —

ننهد یا دوست را چندان پایه دهد که اگر دشمنی کند بتواند.

۸۸– قوّت رای آنست که دخل فردا امروز بکارد و کار امروز بفردا نگذارد.

۸۹– حق بزرگان بزیردستان شروط خدمت بجای آوردنست و کمال فضل خداوندگاران شکر خدمت بندگان گفتن و منت نانهادن.

یکی از پادشاهان ظالم زاهدی را گفت حال پادشاهان بقیامت چگونه باشد. گفت سلطان عادل که جانب حق نگاه دارد و خاطر خلق نیازارد و سایهٔ همت بر مال رعیت توانگر نیندازد در دو گیتی پادشاه باشد.

  دادگر اندر دو جهان پادشاست ورنه هم آنجا و هم اینجا گداست  

۹۰– تا دفع مضرت دشمن بنعمت میتوان کرد خصومت روا نباشد که خون از مال شریف‌ترست، و عرب گوید السیف آخر الحیل یعنی مصاف وقتی روا باشد که تدبیر دیگر نماند. بهزیمت پشت دادن به که با شمشیر مشت زدن.

۹۱– دوست دار حقیقی آنست که عیب ترا در روی تو بگوید تا دشخوارت آید و از آن بگردی و از قفای تو بپوشد تا بد نام نشوی.

۹۲– توانگران و توانایان را حرمتی که هست سبب آنست که نعمتی دارند و راحتی ازیشان بدلی رسد چون نرسد این فضیلت برخاست.

۹۳– پادشاهان و لشکریان از بهر محافظت رعیت‌اند تا دست تطاول قوی را از ضعیف کوتاه گردانند چون دست قوی کوتاه نگردانند و خود درازدستی روا دارند مرین پادشاه را فایده نباشد لاجرم بقائی نکند.

۹۴– هر نعمتی را شکری واجبست. شکر توانگری صدقات، و شکر پادشاهی رعیت نوازی، و شکر قربت پادشاهان خیر گفتن مردمان، و شکر