این برگ همسنجی شدهاست.
در اخلاق درویشان
— ۸۳ —
لاف سر پنجگی و دعوی مردی بگذار | عاجز نفس فرومایه[۱] چه مردی چه زنی | |||||
گرت از دست بر آید دهنی شیرین کن | مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی |
اگر خود بر درد پیشانی پیل | نه مردست آنکه دروی مردمی نیست | |||||
بنی آدم سرشت از خاک دارد | اگر خاکی نباشد آدمی نیست[۲] |
حکایت
بزرگی را پرسیدم از سیرت اخوان صفا گفت کمینه آنکه مراد خاطر یاران بر مصالح خویش مقدّم دارد و حکما گفتهاند برادر که در بند خویشست نه برادر[۳] و نه خویشست
همره اگر شتاب کند در سفر تو بیست[۴] | دل در کسی مبند که دل بسته تو نیست |
چون نبود خویش را دیانت و تقوی | قطع رحم بهتر از مودّت قربی |
یاد دارم که[۵] مدّعی درین بیت بر قول من اعتراض کرده بود و گفته حق تعالی در کتاب مجید از قطع رحم نهی کرده است و بمودت ذیالقربی فرموده و اینچه تو گفتی مناقض آنست گفتم غلط کردی که موافق قرآنست و اِن جاهَداک عَلی اَن تُشرک بی ما لَیس لَکَ به عِلم فلا تُطعهما