برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۶۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
در اخلاق درویشان
— ۵۵ —

  بر در کعبه سائلی دیدم که همیگفت و میگرستی خوش  
  می نگویم که طاعتم بپذیر قلم عفو بر[۱] گناهم کش[۲]  

حکایت

عبدالقادر گیلانی را رحمة الله علیه دیدند در حرم کعبه روی بر حَصبا نهاده همی گفت ای خداوند ببخشای و گر هر اینه مستوجب[۳] عقوبتم در روز قیامتم[۴] نابینا بر انگیز تا در روی نیکان شرمسار نشوم

  روی بر خاک عجز میگویم هر سحر گه که باد می آید  
  ای که هرگز فرامشت نکنم هیچت از بنده یاد می آید  

حکایت

دزدی بخانه پارسائی درآمد چندانکه جُست چیزی نیافت دل تنگ شد پارسا خبر شد[۵] گلیمی که بر آن خفته بود در راه دزد انداخت تا محروم نشود

  شنیدم که مردان راه خدای دل دشمنان را نکردند تنگ  
  ترا کی میسر شود این مقام که با دوستانت خلافست و جنگ  

مودّت اهل صفا چه در روی و چه در قفا نه چنان کز پست عیب گیرند و پیشت بیش میرند[۶]


  1. ص: در.
  2. بعد از قطعه این بیت در بعضی از نسخ ثبت است:
      گر کشی ور جرم بخشی روی و سر بر آستانم بنده را فرمان نباشد هر چه فرمائی بر آنم  
  3. و گر مستوجب.
  4. در قیامتم.
  5. ص: یافت.
  6. پا: و در پیشت میرند.